سیدجعفر کشفیاو در ۱۱۸۹ دراصطهبانات، از توابع فارس ، به دنیا آمد [۱]
آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۱، ص۲۴۱.
[۲]
غلامرضا مولانا، تاریخ بروجرد، ج۲، ص۲۸۰.
[۳]
سیدجعفر کشفی، میزانالملوک و الطوائف، ج۱، ص۱۱، کوشش عبدالوهاب فراتی، تهران ۱۳۷۵.
و چون دعوی کشف و کرامت داشت به کشفی معروف شد. [۴]
مصاحب، ذیل «کشفی، دایرةالمعارف فارسی، تهران ۱۳۸۱.
فهرست مندرجات۲ - تألیفات ۳ - ذوق شعری ۴ - شاگردان ۵ - فرزندان کشفی ۶ - دیدگاه کوربن درباره کشفی ۷ - حکمت از دیدگاه کشفی ۸ - دولت آرمانی کشفی ۹ - عوامل بقا و زوال دولت ۹.۱ - عدالت ۹.۲ - نظارت بر عملکرد کارگزاران ۹.۳ - خصال نیکو ۹.۴ - وحدت در جامعه ۹.۵ - تجمل گرایی ۱۰ - وفات ۱۱ - فهرست منابع ۱۲ - پانویس ۱۳ - منابع ۱ - پیشینهپدرش، سیدیعقوب، از علمای شهر داراب بود و پس از چند سال اقامت در اصطهبانات، به داراب بازگشت و در ۱۱۹۸ در همانجا درگذشت. [۵]
سیدجعفر کشفی، تحفة الملوک، ج۱، ص۱۳، کوشش عبدالوهاب فراتی، قم ۱۳۸۱.
سیدجعفر در هفت سالگی به اصطهبانات رفت و در آنجا تحصیلات مقدماتی را آغاز کرد. پس از مرگ مادرش، حدود چهار سال در یزد اقامت گزید. در ۱۲۱۱، به نجف عزیمت کرد و از محضر استادان بزرگی چون سیدمهدی بحرالعلوم (متوفی ۱۲۱۲) بهرهمند شد و تا ۱۲۲۸ در آنجا به تحصیل و تدریس اهتمام داشت، در آشوب عراق (حمله وهابیون به کربلا )، به ایران مسافرت کرد و در اثر دعوت های پی در پی شاهزاده محمد تقی میرزا، به بروجرد آمد و در این دیار اقامت گزید؛ از این رو، دانشمندان زیادی از اطراف به محضرش شرفیاب شده و علوم گوناگونی را فرا گرفتند. [۶]
کشفی، اجابة المضطرین، ج۱، مقدمه.
یکی از دلائل سفر های متعدد علامه کشفی و عدم اقامت وی در یک منطقه، خود داری از پذیرش مقام «مرجعیت» بود؛ زیرا مسئولیت آن را بسیار سنگین و خطیر می دانست. [۷]
میرزاحسن حسینی فسائی، فارسنامه ناصری، ج۲، ص۱۲۶۰، تصحیح و حاشیه منصور رستگار فسائی، ۱۳۸۲.
[۸]
سیدجعفر کشفی، تحفة الملوک، ج۱، ص۱۳_۱۴، کوشش عبدالوهاب فراتی، قم ۱۳۸۱.
کشفی، برای پرهیز از شهرت، در اصفهان و یزد و بخش اصطهبانات، به تناوب، زندگی کرد و سرانجام، به درخواست حسامالسلطنه (والی بروجرد)، به بروجرد رفت و به درخواست او، مفصّلترین آثارش را نگاشت. [۹]
سیدجعفر کشفی، تحفة الملوک، ج۱، ص۳۱_۳۲، کوشش عبدالوهاب فراتی، قم ۱۳۸۱.
[۱۰]
سیدجعفر کشفی، تحفة الملوک، ج۱، ص۱۴_۱۵، کوشش عبدالوهاب فراتی، قم ۱۳۸۱.
۲ - تألیفاتبرخی از آثار کشفی عبارتاند از: ۱. اجابةالمضطرین، در اصول دین و برخی فروع و اخلاق، که در ۱۳۰۶ در هند و در ۱۳۷۷ در ایران به چاپ رسیده است. ۲. البرق و الشرق یا الشرق و البرق، که شرح فارسی برخی احادیث است و موافق مشرب اهل عرفان نگارش یافته و مضمون آن، حُسن و قبح عقلی است. [۱۱]
آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۳، ص۸۷.
[۱۲]
میرزا محمدعلی مدرس، ریحانةالادب، ج۵، ص۶۰، تهران ۱۳۶۹.
[۱۳]
احمد حسینی، فهرست نسخههای خطی کتابخانه عمومی آیةالله مرعشی نجفی، ج۱۱، ص۳۵۹، قم ۱۳۶۴، ۱۳۶۸.
[۱۴]
احمد حسینی، فهرست نسخههای خطی کتابخانه عمومی آیةالله مرعشی نجفی، ج۱۶، ص۲۵۶، قم ۱۳۶۴، ۱۳۶۸.
۳. شریفیه، منظومهای منطقی در ۳۴۰ بیت . [۱۵]
سیدجعفر کشفی، میزانالملوک و الطوائف، ج۱، ص۱۸، کوشش عبدالوهاب فراتی، تهران ۱۳۷۵.
[۱۶]
احمد حسینی، فهرست نسخههای خطی کتابخانه عمومی آیةالله مرعشی نجفی، ج۱۶، ص۲۲، قم ۱۳۶۴، ۱۳۶۸.
۴. میزانالملوک و الطوائف و الصراط المستقیم فی سلوکالخلائف، که در ۱۳۷۵ عبدالوهاب فراتی آن را به چاپ رسانده است. ۵. تحفةالملوک فی السیروالسلوک، که در ۱۳۸۱ به همت عبدالوهاب فراتی چاپ شده است. ۳ - ذوق شعریعلامه سید جعفر کشفی، علاوه بر تبحر در فقه، اصول، کلام، فلسفه و عرفان، از ذوق ادبی و شعری نیز برخوردار بوده است. در کتاب «تحفة الملوک» شعر های زیادی از وی مشاهده می شود؛ که این بیت از آن نمونه است: زان آستان که قبله ارباب دولت است محروم بودن، از عدم قابلیت است ۴ - شاگردانعلامه کشفی در مسیر نشر دانش و علوم، شاگردانی را تحویل جامعه داد که برخی از شاگردان وی در بروجردعبارتند از: ۱. سیدحسین بروجردی (متوفی ۱۲۷۷)، مؤلف نخبةالمقال. ۲. ملاعبدالله بروجردی (متولد ۱۲۵۶). ۳. حاج میرزا صالح لرستانی (متوفی ۱۳۲۱). ۴. شیخ عبدالحسین بروجردی . ۵. اورنگ زیب میرزا، فرزند حسامالسلطنه حاکم بروجرد. [۱۷]
غلامرضا مولانا، تاریخ بروجرد، ج۲، ص۲۶۰.
[۱۸]
غلامرضا مولانا، تاریخ بروجرد، ج۲، ص۳۰۴_۳۰۶.
۵ - فرزندان کشفیکشفی دوازده فرزند داشت که سیدیعقوب، سیدریحان، سیداسحاق، سیدیحیی، سید صبغةالله و سید روحالله از آن جملهاند. بیشتر پسران او فقیه و صاحب اثر بودهاند. [۱۹]
مجتبی مقدسی، ج۱، ص۳۳_۳۴.
[۲۰]
سعدالهش زارعی، حکمت کشفی، ج۱، ص۴۰، کیهان فرهنگی، آذر ۸۴، ش ۲۳۰.
از سیدیعقوب آثاری چون شموس العکوس و منظومهای در منطق برجای مانده است. [۲۱]
آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلامالشیعه، ج۳، ص۶۳۴، چاپ علی بغدادی و خلیل نایفی، قم ۱۴۲۷.
سید صبغةالله از شاگردان شیخ مرتضی انصاری بود و آثاری چون مشکوةالعباد فی سفینةالنجاة لیومالمعاد و تفسیری به نام بصائرالایمان یا درةالصفاء فی تفسیر ائمةالهدی نگاشت. [۲۲]
غلامرضا مولانا، تاریخ بروجرد، ج۲، ص۳۱۶.
به گزارش برخی منابع، [۲۳]
میرزا محمد مهدیخان، مفتاح بابالابواب، ج۱، ص۱۸۶_۱۸۷، دمشق ۱۳۲۱.
[۲۴]
غلامرضا مولانا، تاریخ بروجرد، ج۲، ص۳۰۸.
[۲۵]
مهدی بامداد، شرح رجال ایران در قرن ۱۲، ۱۳ و ۱۴ هجری، ص۴۴، تهران ۱۳۵۷.
سیدیحیی که با کشفی اختلاف نظر داشت، به بابیه پیوست. [۲۶]
عبدالوهاب فراتی، اندیشه سیاسی سیدجعفر کشفی، ص۵۵، قم ۱۳۷۸.
نوادگان کشفی در یزد و اصطهبانات به سادات اصطهباناتی و دارابی، و در تهران و اصفهان و نجفآباد و بروجرد به سادات کشفی مشهور بودهاند. [۲۷]
مجتبی مقدسی، ج۱، ص۳۳_۳۴.
۶ - دیدگاه کوربن درباره کشفیشاگردی کردن کشفی و شیخ احمد احسایی (مؤسس شیخیه) نزد سیدمهدی بحرالعلوم ، کشفیه خوانده شدن شیخیه و تشابه سبکی برخی آثار کشفی، چون سنابرق، با آثار شیخیه [۲۸]
عبدالوهاب فراتی، اندیشه سیاسی سیدجعفر کشفی، ص۵۱_۵۲، قم ۱۳۷۸.
سبب شد تا کوربن [۲۹]
هانری کوربن، تاریخ فلسفۀ اسلامی، ج۱، ص۵۰۲، ترجمۀ جواد طباطبائی، تهران ۱۳۷۳.
کشفی را مرتبط با شیخیه معرفی کند. اما فراتی، [۳۰]
عبدالوهاب فراتی، اندیشه سیاسی سیدجعفر کشفی، ص۵۲، قم ۱۳۷۸.
با استناد به برخی شواهد (مانند رسالۀ رق منشورِ کشفی، که برخلاف نظر شیخیه، معاد جسمانی را اثبات میکند)، شیخیه بودن او را نادرست دانسته است.۷ - حکمت از دیدگاه کشفیکشفی، [۳۱]
سیدجعفر کشفی، تحفة الملوک، ج۱، ص۴۰_۵۷، کوشش عبدالوهاب فراتی، قم ۱۳۸۱.
با الهام از قرآن ، روشهای تفهیم و تفهم را منحصر در حکمت ، موعظه و مجادله دانسته و آنها را، به ترتیب، حقالیقین، عینالیقین و علمالیقین معرفی کرده است. نزد او، حکمت به تصفیۀ قلب ، تزکیۀ نفس و نورانیت دل است، نه به گفتن و دانستن (تعلیم و تعلم رسمی) و تفکرِ فارغ از تزکیۀ نفس، پرخطاست. به نظر او، فیلسوفان یونان صرفاً از طریق تفکر، به تأمل دربارۀ حقایق عالم پرداختهاند [۳۲]
سیدجعفر کشفی، تحفة الملوک، ج۱، ص۲۱۷_۲۱۸، کوشش عبدالوهاب فراتی، قم ۱۳۸۱.
و خلفای بنیعباس برای بازداشتن مردم از طریقۀ امامان معصوم علیهمالسلام، فلسفۀ یونانی را ترویج کرده و در برابر علوم و کرامات، به تصوف دامن زدند، که در نظر او فتنه و فساد متصوفه به مراتب بیشتر و شدیدتر از فتنۀ متفلسفه است. [۳۳]
سیدجعفر کشفی، تحفة الملوک، ج۱، ص۲۱۸، کوشش عبدالوهاب فراتی، قم ۱۳۸۱.
[۳۴]
سیدجعفر کشفی، تحفة الملوک، ج۱، ص۲۲۳_۲۲۵، کوشش عبدالوهاب فراتی، قم ۱۳۸۱.
[۳۵]
سیدجعفر کشفی، تحفة الملوک، ج۱، ص۲۲۸، کوشش عبدالوهاب فراتی، قم ۱۳۸۱.
۸ - دولت آرمانی کشفیکشفی در آثارش به مسئلۀ سیاست و حکومت توجه ویژهای داشته و به خصوصیات حاکم و انواع حکومتها اشاره کرده است. [۳۶]
سیدجعفر کشفی، میزانالملوک و الطوائف، ج۱، ص۷۵_۹۲، کوشش عبدالوهاب فراتی، تهران ۱۳۷۵.
به نظر او، ادارۀ امور جامعه و امر سیاست، با دین توأم و به آن وابسته است و اگر امام منصب حکومت را داشته باشد، دولت حق تشکیل میشود که هم به نظم امور جامعه و هم اقامۀ دین میپردازد. اما در زمان غیبت امام، این دو وظیفه به ناچار بین مجتهدان و سلاطین تقسیم میشود و این دو رکن، برای هدایت جامعه و جلوگیری از بینظمی، باید با یکدیگر معاونت و مشارکت داشته باشند. [۳۷]
سیدجعفر کشفی، تحفة الملوک، ج۱، ص۸۹۷_۸۹۸، کوشش عبدالوهاب فراتی، قم ۱۳۸۱.
دولت آرمانی کشفی به حکومت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ در مدینه و حکومت امام مهدی ـ عجل الله تعالی و فرجه الشریف ـ در آخر الزمان عینیت می یابد و در زمانی که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و امام معصوم ـ علیه السلام ـ به عنوان سر سلسله عاقلان حضور دارد، هر کس که به تشکیل دولت همت گمارد و تحت نظر آن ها نباشد، دولت باطل می باشد؛ ولی در دوره ای که امام ـ علیه السلام ـ در غیبت است، دولت آرمانی کشفی به دولتی منحصر می شود که رهبر آن با عقل کل در ارتباط باشد و همانند منصب امامت دارای دو رکن «سیف» و «علم» باشد. و در زمانی که این دولت مستقر نشود، علامه کشفی به تفکیک حوزه عرفیات و شرعیه تن میدهد و از مشروعیت سلطان عادل و لزوم تبعیت او از علوم عالمان ربانی، حمایت می کند. و در آخر، به دولتی که از معیار و هنجارهای اسلام خارج باشد، لقب «جائر» میدهد. و در شرایطی که آن دولت عزلش موجب فتنه و گسترش هرج و مرج نشود، او را از حکومت بر کنار میکند. [۳۸]
عبدالوهاب فراتی، اندیشه سیاسی سیدجعفر کشفی، ص۱۳۹، قم ۱۳۷۸.
۹ - عوامل بقا و زوال دولتعلامه کشفی در جواب این سوال که: چه عوالمی دولت را نگاه می دارد و چه عواملی باعث نابودی آن می شود؟ به چند عامل اشاره می کند: ۹.۱ - عدالتعلامه کشفی با اشاره به حدیث «الملک یبقی بالعدل مع الکفر و لا یبقی مع الظلم بالایمان» ملک باقی می ماند به سبب عدل همراه کفر ولی باقی نمی ماند به وسیله ستم همراه با ایمان. مهمترین عامل بقای دولت را، «عدالت» می داند. ۹.۲ - نظارت بر عملکرد کارگزارانافرادی که به همکاری دعوت می شوند، در بقا و زوال دولت نقش بسیار مهمی دارند؛ از این رو، سلطان باید پس از احراز راستی، ثبات و اهل بیت، منصبهای حکومتی را به افراد شایسته بدهد. و همیشه از احوال کارگزارانش آگاهی داشته باشد تا آن ها بر کار خلاف، جسارت نداشته باشند. ۹.۳ - خصال نیکوعلامه کشفی از میان خصال نیکو «احسان» را بیش از هر خصلتی در ثبات حکومت ، موثر می شمرد و در این راستا، احسان به مردم را مایه قدرت میداند و میفرماید: «بعد از فراغ از استعمال قوانین عدالت ، باید که به رعایا احسان نماید و خیراتی که زیاد بر قدر واجب ممکن باشد به ایشان برساند، چون بعد از خصلت عدالت، هیچ خصلتی و فضیلتی در امور سلطنت سلاطین و پادشاهان، بهتر و بزرگتر از احسان نمی باشد. و باید که در احسان نمودن، التزام خصلت هیبت را بنماید؛ که احسان بدن هیبت ، موجب بطر، تجاسر، زیادیت حرص و طمع زبر دستان می گردد و بعد از آن اگر همه ملک را به ایشان بدهد، هر آینه راضی و قانع نمی شوند». ۹.۴ - وحدت در جامعهعلامه کشفی هم چنین عدم تفرقه و وحدت را در جامعه مهم شمرده و بقای دولت را مشروط به آن می داند. ۹.۵ - تجمل گرایییکی از عوامل مهم زوال دولت ها، تجمل گرایی می باشد؛ علامه کشفی در این خصوص می فرماید: «اگر سلطان به تمتع و التذاد مشغول گردد و اغفال در امور مملکت نماید و به توهم این که چون امور به ید تصرف من است، باید که در راحت، فراغت و اوقات تمتع و لذت بیفزاید، البته خلل، وهن و فساد در مدینه راه یابد و فتح باب شهوات گردد و سعادت به شقاوت و خیرات به شرور، مبدل گردد و نظام، روی به انحلال و هرج و مرج نهد». [۳۹]
سیدجعفر کشفی، تحفة الملوک، ج۲، ص۲۰۰_۲۱۱، کوشش عبدالوهاب فراتی، قم ۱۳۸۱.
علامه کشفی در پایان چنین تأکید می کند: «چنان که قوام بدن به طبیعت، و قوام طبیعت به نفس، و قوام نفس به عقل است، هم چنان قوام مدن و اهل عالم به ملوک است و قوام ملوک به تدبیر و سیاست، و قوام سیاست به استعمال نور و قانون عقل و حکم و ناموس شرع است، که همگی قواعد حکمت است. و چون قواعد حکمت، نور عقل و آثار شرع در مدینه متعارف و معروف گردد، هر آینه نظام حاصل آید و موجودات به کمالات خود توجه یابند. و چون بر خلاف این باشد، هر آینه حذلان به ناموس حق، و ظلمت به نور عقل و به قواعد حکمت برسد و قوام ملک و زینت ملوک و سلاطین زایل گردد و جور تغلب، فتنه، تجارت و هرج و مرج پدید آید و رسوم مروت و حدود انسانیت مندرس گردد و کرامت به ذلت و نعمت به نقمت و ربح به خسارت، متبدل گردد و خاصیت مدن و اهل مدن و ریاست و روسا همگی بر طرف گردد». [۴۰]
سیدجعفر کشفی، تحفة الملوک، ج۲، ص۲۱۰، کوشش عبدالوهاب فراتی، قم ۱۳۸۱.
۱۰ - وفاتکشفی در ۱۲۶۷ در بروجرد درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد. در جنب مسجد «دور خواهران» بروجرد دفن گردید. [۴۱]
غلامرضا مولانا، تاریخ بروجرد، ج۲، ص۲۸۴.
سید حسین بروجردی، نویسنده نخبه المقال درباره تاریخ مرگ استادش کشفی، چنین سروده است: [۴۲]
آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۳، ص۴۷۱.
[۴۳]
معصومعلیشاه، طرائقالحقایق، ج۳، ص۴۵۵، تصحیح محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۴۵.
سیدنا الاصفی الجلیل جعفر ابنابی اسحق المفسر قد کان بدراً لسماء العلم و بعد لمح غاب نجم العلم در این بیت، «غاب نجم العلم» به تاریخ وفات (۱۲۶۷) و «لمح» به مدت حیاتش (۷۸ سال) اشاره دارد. [۴۴]
کشفی، اجابة المضطرین، ج۱، مقدمه.
کشفی، سیدجعفر بن ابواسحاق دارابی، دانشمند علوم عقلی و دینی قرن دوازدهم و سیزدهم بود. ۱۱ - فهرست منابع(۱) آقابزرگ طهرانی، الذریعه. (۲) آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلامالشیعه، چاپ علی بغدادی و خلیل نایفی، قم ۱۴۲۷. (۳) مهدی بامداد، شرح رجال ایران در قرن ۱۲، ۱۳ و ۱۴ هجری، تهران ۱۳۵۷. (۴) میرزاحسن حسینی فسائی، فارسنامه ناصری، تصحیح و حاشیه منصور رستگار فسائی، ۱۳۸۲. (۵) میرزا محمد مهدیخان، مفتاح بابالابواب، دمشق ۱۳۲۱. (۶) سعدالهش زارعی، حکمت کشفی، کیهان فرهنگی، آذر ۸۴، ش ۲۳۰. (۷) عبدالوهاب فراتی، اندیشه سیاسی سیدجعفر کشفی، قم ۱۳۷۸. (۸) احمد حسینی، فهرست نسخههای خطی کتابخانه عمومی آیةالله مرعشی نجفی، قم ۱۳۶۴، ۱۳۶۸. (۹) سیدجعفر کشفی، تحفة الملوک، کوشش عبدالوهاب فراتی، قم ۱۳۸۱. (۱۰) سیدجعفر کشفی، میزانالملوک و الطوائف، کوشش عبدالوهاب فراتی، تهران ۱۳۷۵. (۱۱) هانری کوربن، تاریخ فلسفۀ اسلامی، ترجمۀ جواد طباطبائی، تهران ۱۳۷۳. (۱۲) مجتبی مقدسی. (۱۳) سیدجعفر کشفی، در کتاب لرستان، به اهتمام فرید قاسمی، تهران ۱۳۷۸. (۱۴) مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، تهران ۱۳۸۱. (۱۵) معصومعلیشاه، طرائقالحقایق، تصحیح محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۴۵. (۱۶) غلامرضا مولانا، تاریخ بروجرد. (۱۷) میرزا محمدعلی مدرس، ریحانةالادب، تهران ۱۳۶۹. (۱۸) کشفی، اجابة المضطرین. ۱۲ - پانویس
۱۳ - منابعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۱۹. سایت اندیشه قم |